با دسته بندی انسان ها آغاز کردیم؛ ویژگی ها و سرنوشت متقین در چهار آیه و کفّار در دو آیه خلاصه شد. اما گروه سومی باقی ماند که نه اخلاص و شهامت ایمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرات مخالفت صریح با اسلام. آن ها همانند موش های صحرایی برای لانه خود دو راه فرار قرار می دهند، و هر گاه احساس خطر کنند خانه خود را رها کرده و از سوراخ مخفی به نام «نافقاء» فرار می کنند.کلمه منافق نیز از همین واژه گرفته شده است.

گرچه مراد از نفاق در این آیات،کفر در دل و اظهار ایمان است، ولی نفاق در روایات معنای گسترده ای دارد و هرکس زبان وعملش هماهنگ نباشد، سهمی از نفاق می برد. در حدیث می خوانیم: اگر به امانت خیانت کردیم و در گفتار دروغ گفتیم و به وعده های خود عمل نکردیم، منافق هستیم گرچه اهل نماز و روزه باشیم. 

اساسا هنگامى که انقلابى بر پایه هاى حق و عدالت روى مى دهد، منافع گروهى غارتگر و ظالم و خودکامه به خطر مى افتد. آنها نخست با تمسخر و استهزاء و سپس با استفاده از نیروى مسلح، فشار اقتصادى و تبلیغات مستمر اجتماعى سعى مى کنند انقلاب را در هم بشکنند.

اما هنگامى که نشانه هاى پیروزى انقلاب آشکار شود روش خود را تغییر داده و ظاهرا تسلیم مى شوند. اینها خطرناکترین دشمنان هر انقلابی هستند، زیرا موضع آنها کاملا مشخص نیست، تا مردم آنها را بشناسند و از خود طرد کنند، بلکه در لابلاى صفوف مردم پاک و راستین، و حتى گاهى در پست هاى حساس نفوذ مى کنند.

اسلام نیز از ابتدا در برابر چنین افرادی قرار گرفت. پس از ورود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم) به مدینه و پایه گذاری حکومت اسلامى، منافع بسیارى از سردمداران و داعیان رهبری مدینه به خطر افتاد. آنها بعد از مدتى مقاومت متوجه شدند که نواختن کوس مخالفت و قرار گرفتن در جبهه مقابل، علاوه بر مشکلات جنگ و صدمه هاى اقتصادى، خطر نابودى آنها را در بر دارد به ویژه اینکه تمام قدرت عرب قبیله اش بود و اغلب افراد قبیله ها مسلمان شده بودند.
روى این اصل راه سومى را انتخاب کردند، و آن اینکه ظاهرا مسلمان شوند و در خفیه نقشه در هم شکستن اسلام را طرح ریزى و از هر فرصتى براى کارشکنى استفاده نمایند. منافقین گاهى سرمایه مختصرى را که مؤمنان در راه خدا انفاق مى کردند مورد استهزاء قرار مى دادند (توبه، 79) و گاهى در انجمن هاى سرى خود تصمیم مى گرفتند، مردم را در مضیقه مالی قرار دهند تا از اطراف پیامبر پراکنده شوند (منافقون، آیه 7(، گاهى تصمیم مى گرفتند با استفاده از یک فرصت مناسب مؤمنان را از مدینه بیرون کنند (منافقون، 8)، و زمانى هم به بهانه هاى مختلف از شرکت در جهاد خوددارى کرده و در شدیدترین لحظات، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم) را تنها مى گذاشتند.

مشکل بزرگى که مسلمانان در ارتباط با منافقان داشتند این بود که از یکسو مأمور بودند هر کس اظهار اسلام مى کند با آغوش باز از او استقبال کنند، و از تفتیش عقائد اشخاص خوددارى نمایند، و از سوى دیگر مراقب توطئه هاى منافقان باشند. منافقانى که با قیافه حق به جانب و بنام یک فرد مسلمان، گفتارشان مورد قبول افراد واقع مى شد در حالى که در باطن، سد راه اسلام و از دشمنان قسم خورده بودند. 

به خاطر همین موضع گیری هاى بسیار خصمانه که تنها مختص زمان پیامبر گرامی اسلام نبوده است، قرآن عیارهاى حساب شده اى را برای مومنان تعریف می کند و حتی یک سوره در قرآن به نام سوره منافقون پیرامون وضع آنها نازل گردیده است تا منافقین قابل شناسائى باشند و نتوانند خطرى ایجاد کنند. در این سوره نیز خداوند متعال در 12 آیه به توصیف این افراد و سرنوشت آنها می پردازد که انشالله در آینده آورده می شود.

 

پ.ن: برگرفته از تفسیر نمونه و نور